فکروذکرم توبودی اون روزا یادته
اون دل کوچیکه من جلوی پات بود یادته
رفتی وبا رفتنت پاگذاشتی رودلم
سرم داره گیج میره توکجایی عشق من
وقتی میخواستی بری گفتی بهم غصه نخور
گفتم بهت زودبیا دل من تنگه برات
تونرفتی ومیگی آخه عزیز دلت میاد
میگفتی من برمیگردم خیلی زود
دل وجونم همشون فدای یه تارموت
ولی رفتی وخیلی وقته نامه ندادی توبرام
آخه پس چی شد بگو توجواب نامه هام
یه نامه همش دادی همون شده آب وغذام
من غمو میخوام چیکار آخه توبهم بگو
فقط نگو دوستت ندارم جون من اینو میگه
آخه عاشقت بودم دیوانه وار باورکن
دل من تنگه به راحت تو منو یاریم بکن
شب یه غمی میاد تویه سینم باهام حرف میزنه
میخواد نا امید کنه از نا امیدی دم میزنه
شایدم دیگه نیای این جوری که بوش میاد
فکرکنم وقتی بیای ببینی جنازم رودوش
اون موقعه بگوببینم دلت برام تنگ میشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
این زمین وآب گل برای تو چه رنگ میشه؟؟؟
خلاصه کشتی ماروبا این اداواشوه هات
دل من تنگه برات تنگه برات
تنگه برات
وای الان صبح میشه وا هنوز که من نخوابیدم
یه روز دیگم تموم شدش ولی من نفهمیدم
دفترشعرم دیگه پرشده کجایی تومیخوام برم
دیگه کاری ندارم اینجا روی زمین دارم میرم
تونبودی وغمت عشقه توکشت مارو