با اون غرور لعنتی زندگیمو بهم زدی ازم گرفتی عشقتو بختمو بدرقم زدی گفتی بشین توقلب من
چیزی نگو جایی نرو گفتی به جزمن تودلت حتی نباشه آرزو باهیشکی گفتی حرف نزن نگاه نکن
به هیچ کسی گفتی اگه جزاین بشه دیگه به من نمیرسی دیوونه ی چشات بودم گفتم که هر
چی توبگی صدات بهم نفس میداد گفتم همینه زندگی از همه کس گذشتم وباهمه عالم بدشدم
دیوونه ی تو بودن رو از زندگی بلدشدم میگفتی گه گاهی به من یه جمله ی دوستت دارم من به
همینم راضی بودم که از تو دست برندارم اما یه روز رسید و من از چشای تو افتادم منی که حتی
جونمو برای چشمات میدادم تموم زندگیم بودی چرا باهام غریب شدی دورو ورت شلوغه نه روزات
قشنگه این روزا واسه تو تکراری شدم آره همینه بی وفا این رسم عاشقی نبود زندگیتم عادی
میشه اون وقت میفهمی هیچ کسی مثل من عاشق نمیشه...................