تقدیم به تنها عشقم که خوردم کرد و بعدش تنهام گذاشت ورفت
کاش هرگر نمی دیدمت تا امروز غم ندیدنت را بخوام.کاش لبخند هایت آنقدر زیبا نبود که امروز آرزوی دیدن یک لحظه از خنده های عاشقانه ایت را داشته باشم.کاش چشمان معصومت به چشمانم خیره نمی شد تا امروز چشمانم به یاد آن لحظه ها بهانه بگیرند و اشک بریزند.کاش حرف های دلم را بهت نگفته بودم تا امروز با خود بگویم او که می دانست چقدر دوستش دارم کاش حرفهای دلت را بهم نگفته بودی تا امروز با خود بگویم من که می دانم او چقدر مرا دوست دارد.کاش در برابرهجوم افکار مسخره تنهایم نمی گذاشتی تا در برابر آن ها به زانو در بیایم و شکست بخورم
من شکستم آری تو شکستم دادی
من غریبم آری تو غریبم کردی
تو مرا هموچون شمع از سر جورو جفا سوزاندی
تو مرا سوزاندی تو مرا بر در و دیوار بدی کوباندی
تو مرا از بودن؛ تو مرا از ما؛تو مرا ترساندی
تو مرا از فردا... تو مرا از دریا...تو مرا ترساندی
من اسیرم آری تو اسیرم کردی
بی خبر از باران تو کویرم کردی
از شراب دوری تو چه سیرم کردی
من شکستم آری تو شکستم دادی