واسه دیدن چشمات

خاطرات با توبودن برای من یک رویاست
 حالا که نیستی عزیزم زندگی برام بی معناست
می گفتی عاشق و معشوق همیشه با هم می خونن
مگه من عاشق نبودم که نموندی مهربون؟
خسته ام از این همه درد خسته از تنها ماندن
خسته ام از غم نشستن شعر تنهایی خوندن
واسه من تویی ستاره تو تموم آسمونم
عاشقت بودم و باز بخوای عاشقت می مونم 
حالا که نیستی کنارم عکستو بغل می گیرم
اشگ می ریزه از چشام و از نگات من جون می گیرم
حالا که نیستی دوباره دل غصه داره
واسه دیدن چشمانت لحظه ای را می شمارم 
نه می خواهم زندگی رو وقتی که تو دوری از من
شده تنهایی و حسرت سایه بودن خلوت من
نگو که سهم من اینه تا ابد تنها بمونم
رو سنگ قبر سردت شعر تنهایی بخونم
حالا که نیستی دوباره این دل من غصه داره
                                
 
                واسه دیدن چشمات لحظه هارو می شمارم   
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد