این روزا عادت همه رفتنو دل شکستنه
درد تموم عاشقا پای کسی نشستنه
این روزا مشق بچه ها یه صفحه آشفتگیه
گردای رو آیینه ها فقط غم زندگیه
این روزا درد عاشقا فقط غم ندیدنه
مشکل بی ستاره ها یکم ستاره چیدنه
این روزا کار گلدونا از شبنمی تر شدنه
آرزوی شقایقا یه شب کبوتر شدنه
این روزا آسمونمون پر از شکسته بالیه
جای نگاه عاشقت باز توی خونه خالیه
این روزا کار آدما دل های پاک رو بردنه
بعدش اونو گرفتنو به دیگری سپردن
این روزا کار آدما تو انتظار گذاشتنه
ساده ترین بهانشون از هم خبر نداشتنه
این روزا سهم عاشقا غصه و بی وفاییه
جرم تمومشون فقط لذت آشناییه
این روزا توی هر قفس یکی دو تا قناریه
شبها غم قناریها تو خواب خونه جاریه
این روزا چشمای همه غرق نیاز شبنمه
رو گونه هر عاشقی چند قطره بارونه غمه
این روزا ورد بچه ها بازی چرخ وفلکه
قلبای مثل دریامون پر از خراشو ترکه
این روزا عادت گلها مرگ رو بهونه کردنه
کار چشای آدما دل رو دیوونه کردنه
این روزا کار رویامون از پونه خونه ساختنه
نشونه پروانگی زندگی هارو باختنه
این روزا تنها چارمون شاید پرنده مردنه
رو بام پاک آسمون ستاره رو شمردنه
این روزا آدما دیگه تو قلب هم جا ندارن
مردم دیگه تو دلهاشون یه قطره دریا ندارن
این روزا فرش کوچه ها تو حسرت یه عابره
هر جا یکی منتظر وروده یه مسافره
این روزا هیچ مسافری برنمی گرده به خونه
چشای خسته تا ابد به در بسته می مونه
این روزا قصه ها همش قصه دل سوزوندنه
خلاصه حرف همه پرزدن و نموندنه
این روزا درد آدما فقط غم بی کسیه
زندگیشون حاصلی از حسرتو دلواپسیه
این روزا خشبختیه ما پشت مه نبودنه
کار تموم عاشقا فقط غزل سرودنه
این روزا درد آدما داشتنه چتر تو بارونه
چشمای خیسو ابریشون همپای رود کارونه
این روزا دوستا هم دیگه با هم صداقت ندارن
یه وقتا توی زندگی همدیگرو جا میذارن
جنس دلای آدما این روزا سختو سنگیه
فقط تویه نقاشیا دنیا قشنگو رنگیه
این روزا جرم عاشقی شهر دل رو فروختنه
چاره فقط نسشستنو به پای چشمی سوختنه
اسم گلا رو این روزا دیگه کسی نمی دونه
اما تو تا دلت بخواد اینجا غریب فراوونه
این روزا فرصت دلا برای عاشقی کمه
زخمای بی ستاره ها تشنه یاس مرهمه
این روزا اشکمون فقط چاره بی قراریه
تنها پناهه آدما عکسای یادگاریه
این روزا فصل غربت عشقو بیدهای مجنونه
بغضای کال باغچه منتظره یه بارونه
این روزا دوستای خوبم همدیگه رو گم میکنن
دلای پاک و ساده رو فدای مردم می کنند
این روزا آدما کمن پشت نقاب پنجره
کمتر میبینی کسی رو که تا ابد منتظره
مردم ما به همدیگه فقط زود عادت می کنن
حقا که بی وفایی رو خوب هم رعایت می کنن
درسته که اینجا همه پاییزا رو دوست ندارن
پاییز که از راه میرسه پا روی برگاش میذارن
اما شاید تو زندگی یه بغض خیسو کال دارن
چند تا غم و یه غصه و آرزوی محال دارن
این روزا باید هممون باید برای هم ، سایه باشیم
شبا یه کم دلواپسه کودک همسایه باشیم
اونوقت دوباره آدما دستاشون رو پل می کنن
دردای ارغوانی رو با هم تحمل می کنن
اگه به هم کمک کنیم زندگی دیدنی میشه
بر سر پیمان می مونن دوستای خوب تا همیشه
اما نه فکر که میکنم این کار یه کاره ساده نیست
انگار برای گل شدن هنوز هوا آماده نیست